معنی لافزنی و خودنمایی
حل جدول
قمپز
خودنمایی
نشان دادن توانایی و زیبایی
دش
پز
فیس
لافزنی و دروغگویی
خالی بندی
خالیبندی
لغت نامه دهخدا
خودنمایی. [خوَدْ / خُدْ ن ُ / ن ِ / ن َ] (حامص مرکب) تظاهر. (یادداشت مؤلف). خودستایی. تکبر. غرور. فخریه. (ناظم الاطباء):
چو زورآوران خودنمایی مکن
بر افتاده زورآزمایی مکن.
سعدی.
چو میدانم قصور مایه ٔ خویش
خلاف عقل باشد خودنمایی.
سعدی (صاحبیه).
خودنمایی لازم نودولتان افتاده است
خون چو گردد مشک ناچار است غمازی کند.
صائب.
|| ریا. (یادداشت مؤلف).
مترادف و متضاد زبان فارسی
تظاهر، تنافس، جلوهگری، خودستایی، ظاهرسازی، عرض اندام، نمایش، وانمود، ظهور، بروز
فارسی به عربی
استعراض، مباهاه
فرهنگ عمید
خودستایی، تکبر،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
905